بنظرمی رسد وقایع تاریخی بعضاً بنا بر مقتضیاتی، بسیار پیچیده و پر رمز وراز توسط مورخین بیان شده است ، واقعه کربلا به بیانی ساده؛ رخدادی در پی این انتخاب بود که دو برادر از خاندان پیامبر؛ در قبال بیعت با خلیفه وقت ؛ دو رویه مختلف در پیش گرفتند؛ یکی امام حسن است که صلح و بیعت را انتخاب می کند و دیگری امام حسین؛ که با تحریک اهل کوفه و قول حمایت آنان ، ترغیب به قیام می گردد، …. اینکه چرا مذاکرات و مباحثات در بین اعراب حتی اقوام سببی و نسبی علی الاغلب بدل به مخاصمه ای خونبار گشته و اساساً در نزاعی خویشاوندی، چطور این حجم عظیم از قساوت و خونخواری رخ میدهد، اینکه این جنبش شهادت طلبانه بواقع مدلول چه عوامل شخصی و خارجی بوده و ایا شیوه امام حسن صحیح بوده یا عملکرد امام حسین؟ و یا تامل در اینمورد که تا این حد سرنوشت این جنگ نابرابر بسته به حمایت یا عدم حمایت اهل کوفه باشد و به اعتماد آن، این تصمیم گرفته شود، گیریم که این قوم ملّون ، امام را حمایت هم میکردند و به مدد آنان در صورت غلبه بر دشمن ، بخشهایی هم تصرف میکردند و اصلا حکومت را بدست میگرفتند ، ایا واقعا نیت و خواست قلبی این افراد، مقدس و روحانی بوده؟، و اگر بوده چه شد که در ان زمان با رسیدن امدن امام ، تغییر نظر دادند!؟ اینها همه سوالاتی بی پاسخند… از جزئیات جنگ هم که در نوع خودش مطول و واجد صحنه های دلخراشی از رفتارهای سبعانه ای است که کمتر تمثیلی در تاریخ از ان سراغ داریم جز وحشیگرهای امروز گروههای بنیادگرایی چون داعش و القاعده و بوکوحرام!
طرفه انکه؛ در چنین کارزار و دعوای فامیلیی؛ اوج قساوت تا بدانجاست که کسانی چون عمر بن سعد حتی مامور میشوند که از نوشیدن آب فرات توسط کودکان طرف منازعه ممانعت کنند، و یا کسانی چون مالک بن نسیر و سنان بن انس و… فارغ از علل تخاصم، برای بدست آوردن یک کلاه و دستار، حتی سر کشته شدگان هم هم از تن جدا می کردند، و دست آخر می بینیم سر امام حسین رابا نهایت عناد و غضب، ۴٠ روز در دروازه شهر بر سر نیزه کردند (که گمانم علت عزاداری اربعین ما از همین جاست)!! و… و….
القصه طنز تاریخ اینجاست که همه این جنایات توسط ابن زیاد و افراد تحت فرمانش صورت میگیرد که بعدها حفظ و گسترش اسلام ( تا ایران) مرهون کشورگشایی انهاست!! و ما بعد از تشرف به اسلام، به خونخواهی مظلوم کربلا برخاستیم!..
این یک واقعیت است که ما ایرانیان از حیث عواطف و روحیات بسیار احساسی و رقیق القلبیم و طبیعی است وقتی میبینیم کسانی با خاندان پیامبر واقارب نسبی و سببی خود بر سر اختلافات حادث، اینهمه شناعت رفتار وقساوت و بیرحمی کرده اند، خاطرمان حزین و دلمان به درد میاید و تا سالها و بلکه قرنها بر این واقعه سوگواریم و اشک میریزیم ؟!…
اما تمام قصه هم این نیست!…
جوهر کلام در این مقال، بیان این واقعیت است که رویدادهای تاریخی و موضوعاتی از این دست نظیر واقعه غدیر خم و… بواقع کارکردی ایدئولوژیکی و سیاسی برای ما در طول تاریخ بعد از اسلام داشته و بی اغراق مانیفست بیشتر قیامهای ضد استبدادی ایرانیان در ادوار بعدی بوده است!..
لذا با نگاهی ژرف به موضوع، گو اینکه ؛ واقعه عاشورا باید رخ میداد تا بعدها مستمسکی شود برای ایرانیان که به پیروی از علی و فرزندانش وکلیه کسانی که مغضوب خلفاء وقت بودند …بتدریج و در بستر زمان ، مذهب و آیین جدیدی بر پایه اصول اجتماعی و فرهنگی ایرانیان تدوین وتنسیق نمایند که رویکرد اصلی آن مقابله با حُکام جائر ( خلفای وقت)بطور خاص و البته تسنن و سنتگرایی بطور عام بود!….بعبارتی مذهب تشیع (مشتمل بر فِرَق مختلفی چون اسماعیله، زیدیه، امامیه ،قرمطیان و غلات شیعه، و…) ابزار ایدئولوژیک نیرومندی در برابر امراء و خلفا بود و کسانی که از ظلم ها و زورگوییهای انان به امان امده بودند به این کیش روی می آوردند . انها از یک سوی به برقراری “عدل علی” دل میبستند و از سوی دیگر با انتظار ظهور “مهدی موعود” – که تمامی دردهایشان را درمان خواهد کرد- با خوشبینی به آینده می نگریستند…، بر پایه همین نگرش بود که توَلی ( دوستی و محبت به علی و وابستگانش) و تبَری ( بیزاری و نفرت نسبت به دشمنان علی و پیروان سایر خلفای مسلمین و..) جز لاینفکی از اصول اعتقادی تشیع شد!…… قیامهای عدیده ای با رهبری بزرگانی چون ابومسلم خراسانی، المقنع، سندباد، به آفریدو… همگی در این راستا تعریف می شوند)…. نقش انسجام بخشی و اتحاد ایرانیان بر پایه تأسی از مذهب شیعه امامیه که توسط صفویان بانجام رسید در جلوگیری از تهاجم و کشور گشایی دولت قدرتمندعثمانی ( بزرگ حامی و مروج اسلام سنتی) به ایران ،در تاریخ این مرز و بوم انکارناپذیر است…
النهایه این مهم نیز قابل تأمل است که در هر دوره و مقطع زمانی که دیکتاتوری و اختناق حکومتهای وقت تشدید گردیده، آیین و مناسک عزاداری سیدالشهدا با مشارکت قاطبه مردم بدل به اجتماع عظیم سیاسی و آزادیخواهانه ای در مقابله با نظام عصیانگر حاکم گردیده که هیچ قدرتی یارای مقابله و سرکوب و توقف آنرا- جز در کوتاه مدت – نداشته است!